معنی جاده عبور حیوانات
حل جدول
مالرو
تعبیر خواب
حیوانات: خوشبختی، ثروت اهلی کردن حیوانات: بهره غذا دادن به حیوانات: احساس رضایت حیوان خشک شده: شما خود را برای هیچ و پوچ نگران کرده اید حیوانات وحشی: مشکلات حیوانات خانگی: آسایش - لوک اویتنهاو
لغت نامه دهخدا
حیوانات. [ح َ ی َ] (ع اِ) ج ِ حیوان. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی): و همچنان مردم بفضیلت سخن از دیگر حیوانات جدا گردد. (نوروزنامه). دیگر حیوانات از سگ و گربه و امثال آن هیچ نماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هرچه در عالم امر است بفرمان تو باد.
حافظ.
عبور
عبور. [ع َ] (اِخ) نام ستاره ای است که بعد از جوزا درآید. (غیاث اللغات). شعری عبور؛ یکی از دو شعری و آن سپس جوزاست. آن را عبور نامند چون از حجره گذرد. (اقرب الموارد). نام ستاره ای که بعد جوزا درآید. (منتهی الارب).
عبور.[ع َ] (ع اِ) بره ٔ گوسفند. ج، عبائر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (ص) ختنه ناکرده. ج، عُبُر. (منتهی الارب) (تاج العروس) (اقرب الموارد).
عبور. [ع ُ] (ع مص) درگذشتن از نهر و وادی. (اقرب الموارد). گذشتن از نهر و جوی. (منتهی الارب) (آنندراج). بر آب گذشتن. (تاج المصادر) (غیاث اللغات) (المنجد). || شکافتن راه را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (المنجد). || مطلق گذر کردن از راهی. (غیاث اللغات).
عربی به فارسی
فارسی به عربی
ارسال، انتقال، ترخیص، عبور، مرور
فرهنگ فارسی آزاد
حیوانات زاحِفَه، حیوانات خزنده
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع حیوان
فرهنگ معین
(دِّ) [ع.] (اِ.) شاهراه، راه بزرگ.،~صاف کن کنایه از: آن که وسیله پیشرفت یا پیروزی دیگران را فراهم می کند.
فرهنگ عمید
راه وسیع و بزرگ، شاهراه،
راه وسیع عمومی در خارج شهر،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
ترکی به فارسی
خیابان
معادل ابجد
767